ساکتکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی کننده، صداخفهکن، پوزهبند، سوردین محافظ گوش، گوشگیر روانساز
ساکتدیکشنری فارسی به انگلیسیdumb, still, stilly, mum, mute, quiet, reticent, silent, speechless, tacit, tight-lipped, tongue-tied, uncommunicative, voiceless
مسکتلغتنامه دهخدامسکت .[ م ُ ک ِ / م ُ س َک ْ ک ِ ] (ع ص ) خاموش کننده . ساکت کننده . (از اقرب الموارد). رجوع به اسکات و تسکیت شود.
مبکملغتنامه دهخدامبکم . [ م ُ ب َک ْ ک ِ ] (ع ص ) خاموش و ساکت و بی زبان و گنگ . || ساکت کننده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).