سامانۀ ردیابی راداری خودکار در مسیرen-route automated radar tracking system, EARTSواژههای مصوب فرهنگستانگونۀ پیشرفتۀ سامانۀ خودکار راداری پایانه که مجهز به رادارهای دارای صفحۀ رقمی و خرابیایمن است
سامانة ردیابیtracking systemواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای برای مشاهده و ثبت توالی زمانی موقعیت افراد یا اجسام درحالحرکت
سامانۀ اَبرcloud system, nephsystemواژههای مصوب فرهنگستانآرایهای از اَبر و بارش که با سیمای چرخندمقیاسِ گردش جوّ همراه است
سامانۀ اپتیکیoptical systemواژههای مصوب فرهنگستانآرایهای از قطعات اپتیکی، مانند آینه و عدسی، که برای انجام کارهای اپتیکی به کار میرود
سامانۀ اتلافی 1dissipative system 1واژههای مصوب فرهنگستانهر سامانهای که در آن انرژی پایسته نباشد و براثر اصطکاک کاهش یابد
یارلغتنامه دهخدایار. (اِ) اعانت کننده . (برهان ) (شرفنامه ). معین . (دهار). مدد. مددکار. (غیاث اللغات ). عون . معاون . ناصر. نصیر. عضد. معاضد. ظهیر. پشت . یاور. مدد. ساعد. دستگ
فضاردیابspacetrackواژههای مصوب فرهنگستانسامانۀ جهانی حسگرهای راداری و اپتیکی و رادیوسنجشی که تمامی اجسام انسانساخت را در مدار زمین شناسایی و ردیابی و ثبت میکند
رادار ضدآتشبارcounter-battery radar, weapon tracking radarواژههای مصوب فرهنگستانسامانة راداری متحرک که پرتابههای توپ یا توپوار یا خمپاره یا راکت را ازطریق ردیابی مسیر حرکت آنها شناسایی و موقعیتیابی میکند
سامانلغتنامه دهخداسامان . (اِ) پهلوی سامان ، ارمنی سَهْمَن از شکل قدیمی پهلوی ساهمان ؟ اشتقاق آن از ریشه ٔ سانسکریت سد (بمعنی اعتناکردن ، نزول ) قطعی نیست : بوقت دولت سامانیان و
دریابیدنلغتنامه دهخدادریابیدن . [ دَرْ دَ ] (مص مرکب ) دریافتن . اشعار داشتن . التفات کردن وترمیم و مرمت نمودن و سر و سامان دادن : شغل همه درسنجی داد همه بستانی کار همه دریابی حق هم