ساقدیکشنری عربی به فارسیساق پا , پايه , ساقه , ران , پا , پاچه , پاچه شلوار , بخش , قسمت , پا زدن , دوندگي کردن
سَاقٍفرهنگ واژگان قرآنساق -از زير زانو تا مچ پا (در عبارت "يوم يکشف عن ساق" تعبير برداشتن حجاب يا کشف از ساق کنايه اي است براي نشان دادن نهايت درجه شدت و سختي ، چون وقتي انسان به سخ
تره ٔ خراسانیلغتنامه دهخداتره ٔ خراسانی . [ ت َ رَ / رِ ی ِ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رستنی باشد ترش مزه و آنرا در خراسان ساق ترشک خوانند، چه ساق آن بسیار ترش میباشد و در عربی حامضه
حبق خراسانیلغتنامه دهخداحبق خراسانی . [ ح َ ب َ ق ِ خ ُ ] (اِ مرکب ) بقله ٔ خراسانیة. صاحب برهان گوید: تره ٔ خراسانیست و آن رستنی باشد ترش مزه و آن را ساق ترشک خوانند و به عربی بقله ٔ
بقلةلغتنامه دهخدابقلة. [ ب َ ل َ] (ع اِ) واحد بقل . (ناظم الاطباء). یکی بقل . (منتهی الارب ). تره زار و زمین سبزه ناک . (آنندراج ) (منتهی الارب ). تره که پخته نانخورش سازند. (غی
کلغتنامه دهخداک . (حرف ) حرف بیست و پنجم از الفبای فارسی و بیست و دوم از حروف هجای عرب و یازدهم از حروف ابجد و نام آن کاف است . و در حساب جُمَّل آن را بیست گیرند و برای تشخیص
ترشکلغتنامه دهخداترشک . [ ت ُ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهپایه ٔ بخش نوبران که در شهرستان ساوه و 32هزارگزی شمال خاوری نوبران و 18هزارگزی راه عمومی قرار دارد. کوهستانی و سر