ساقینلغتنامه دهخداساقین . [ ق َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ ساق . رجوع به ساق شود. || ساق بند : ساعین و ساقین برافکنده . (سمک عیار).ساقین و ساعدین زر اندود بسته . (داراب نامه ص 623). || هر
ساقینفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. تثنیۀ ساق؛ دو ساق.۲. (ریاضی) دو خط که از دو سمت بر زاویهای احاطه دارد.
isosceles triangleدیکشنری انگلیسی به فارسیمثلث متساوی الساقین، مثلی متساویالساقین، سهگوشه دو پهلو برابر
فحجلغتنامه دهخدافحج . [ ف َ ح َ ] (ع مص ) رفتار که در آن پیش پایها نزدیک گذارند و پاشنه ها دور. (منتهی الارب ). و در مغرب تباعد میان ساقین را در مرد و چهارپا گویند. (اقرب الموا
احتباءلغتنامه دهخدااحتباء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) احتباء بثوب ؛ در خود پیچیدن جامه را، یا پشت و ساقین را بفوطه بسته نشستن . (منتهی الارب ). فراهم بستن پشت و هر دو ساق بفوطه یا دستار خ