ساغرجلغتنامه دهخداساغرج . [ غ َ ] (اِخ ) یکی از قراء سغد است بر پنج فرسنگی سمرقند از نواحی اشتیخن . (معجم البلدان ): در زمانی که لشکر اسلام در ولایت سمرقند آمدند بعد از ولایت بخا
صاغرجلغتنامه دهخداصاغرج . [ غ َ ] (اِخ ) قریه ٔ بزرگی است از قرای سغد. (معجم البلدان ). رجوع به الانساب سمعانی شود.
ساغرجیلغتنامه دهخداساغرجی . [ غ َ ](اِخ ) عباس بن الطیب ساغرجی . از محدثان است . رجوع به انساب سمعانی و عباس بن الطیب در این لغت نامه شود.
ساغرجیلغتنامه دهخداساغرجی . [ غ َ ] (اِخ ) احمدبن فرج بن عبدالعزیزبن ابی الهیثم ساغرجی مکنی به ابونصر فقیهی ،فاضل بود. وی بسال 574 هَ . ق . درگذشت و در گورستان جاکردیزه مدفون گردی
ساغرجیلغتنامه دهخداساغرجی . [ غ َ ] (اِخ ) حسن بن علی بن جبرئیل ساغرجی دهقان مکنی به ابواحمد. از محدثان است . رجوع به انساب سمعانی و حسن بن علی بن جبرئیل ... در این لغت نامه شود.
ساغرجیلغتنامه دهخداساغرجی . [ غ َ ] (اِخ ) خواجه یحیی ساغرجی از مشایخ تصوف بوده و مزار وی بر قبرستان جاکردیزه در سمرقند است . رجوع به رساله ٔ قندیه چ تهران ص 5 شود.
ساغرجیلغتنامه دهخداساغرجی . [ غ َ ] (اِخ ) شیخ برهان الدین بن شیخ علاءالدین .از مشایخ تصوف و مرید شیخ نورالدین عبدالرحمن اسفراینی بود. رجوع به فهرست رساله ٔ قندیه چ تهران شود.
ساغرجیلغتنامه دهخداساغرجی . [ غ َ ] (ص نسبی ) منسوب است به ساغرج که از قراء سغد است در پنج فرسنگی سمرقند. (انساب سمعانی ). رجوع به ساغرج شود.
ساغرجیلغتنامه دهخداساغرجی . [ غ َ ](اِخ ) عباس بن الطیب ساغرجی . از محدثان است . رجوع به انساب سمعانی و عباس بن الطیب در این لغت نامه شود.
ساغرجیلغتنامه دهخداساغرجی . [ غ َ ] (اِخ ) احمدبن فرج بن عبدالعزیزبن ابی الهیثم ساغرجی مکنی به ابونصر فقیهی ،فاضل بود. وی بسال 574 هَ . ق . درگذشت و در گورستان جاکردیزه مدفون گردی
ساغرجیلغتنامه دهخداساغرجی . [ غ َ ] (اِخ ) حسن بن علی بن جبرئیل ساغرجی دهقان مکنی به ابواحمد. از محدثان است . رجوع به انساب سمعانی و حسن بن علی بن جبرئیل ... در این لغت نامه شود.
ساغرجیلغتنامه دهخداساغرجی . [ غ َ ] (اِخ ) خواجه یحیی ساغرجی از مشایخ تصوف بوده و مزار وی بر قبرستان جاکردیزه در سمرقند است . رجوع به رساله ٔ قندیه چ تهران ص 5 شود.