ساعةلغتنامه دهخداساعة. [ ع َ ] (ع اِ) ج ، ساعات و ساع . پاره ای است از پاره های روز و شب ، و شبانه روز چهار پاره است . (شرح قاموس ). پاره ای از روز و شب . (منتهی الارب ) (آنندرا
ثاعةلغتنامه دهخداثاعة. [ ع َ ] (ع مص ) یک مرتبه انداختن قی . || روان شدن ،چنانکه آب : ثاع الماء؛ روان شد آب . (منتهی الارب ).
صاعةلغتنامه دهخداصاعة. [ ع َ ] (ع اِ) زمین پست . || جائی که زنان برای پنبه زدن روفته و آماده کرده باشند. (منتهی الارب ).
ساعة يدويةدیکشنری عربی به فارسیپاييدن , ديدبان , پاسداري , کشيک , مدت کشيک , ساعت جيبي و مچي , ساعت , مراقبت کردن , مواظب بودن , بر کسي نظارت کردن , پاسداري کردن