ساسملغتنامه دهخداساسم . [ س َ ] (ع اِ) درختی است سیاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (فهرست مخزن الادویه ) (الفاظ الادویه ). آبنوس . (منتهی الارب ) (دهار)(الفاظ الادویه ). آبنوس سی
ساسملغتنامه دهخداساسم . [ س ِ ] (اِ) نانخواه وآن تخمی است که بروی خمیر نان پاشند. (برهان ) (آنندراج ). و برگزیدگی عقرب طلا کنند نافع باشد. (آنندراج از هفت قلزم ).نانخواه وزنیان
السالغتنامه دهخداالسا. [ .اَ ] (اِ) تخمی است که به روی نان پاشند و آنرا نان خواه نامند. (هفت قلزم ) (از برهان قاطع) (آنندراج ). ساسم . (از برهان قاطع).
ساسیملغتنامه دهخداساسیم . (اِخ ) نوعی درخت که شبیه آبنوس است . سیساما. شیساما. ساسم . (دزی ج 1 ص 621). رجوع به ساسم و سأسم شود.
نان خواهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهتخمی زردرنگ و خوشبو، با طعمِ کمی تند و تلخ که گاهی روی نان میریختهاند؛ جوانی؛ زنیان؛ زینان؛ زینیان؛ ساسم.
جغلغتنامه دهخداجغ. [ ج َ ] (اِ) چوبی باشد سیاه به رنگ آبنوس که از آن چیزها سازند و تراشند. (برهان قاطع). || چوبی که دوغ را بدان زنند تا مسکه برآید. چوبی که در جغرات گردانند تا
کراویالغتنامه دهخداکراویا. [ ک َ ] (اِ) بمعنی کراویه است که زیره ٔ رومی باشد و آن را نانخواه نیز گویند. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). قرنباد. (تذکره ٔداود ضریر انطاکی ).