کلید ۶valve 2واژههای مصوب فرهنگستانافزارهای مکانیکی در سازهای بادی برنجی برای تغییر سریع طول مؤثر لوله در هنگام نواختن ساز
ساز کارلغتنامه دهخداساز کار. [ زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آلت کار. آلات اهل صنایع. (شعوری ج 2 ورق 59). آلت طرب و ساز آلت کار و صنعت . (ناظم الاطباء). دست افزار. || سامان و درستی
بهانه سازلغتنامه دهخدابهانه ساز. [ ب َ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) بهانه فروش . بهانه سازنده . عذرآورنده . (فرهنگ فارسی معین ). || پوزش آورنده . (ناظم الاطباء). || ادعای بی جا کننده . (نا
افزارلغتنامه دهخداافزار. [ اَ ] (اِ) کفش و پای افزار. (از آنندراج ) (برهان ) (هفت قلزم ). کفش . (از ناظم الاطباء). بمعنی کفش که پای افزار گویند. (جهانگیری ) : همو کلاه سری میدهد
کوکانلغتنامه دهخداکوکان . (اِ) ساز و برگ استادان گازر را گویند. (برهان ). دست افزاری است مر گازران را. (آنندراج ). دست افزار گازر. و در نسخه ٔ سروری به وزن چوگان به معنی ساز گازر