سازگرلغتنامه دهخداسازگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) موافق . سازگار. سازوار : ز بخت بد چه طمع کرده ای که سازگر آیدز گوش کر چه توقع کنی سخن شنوی را. درویش واله هروی (از آنندراج ).رجوع به سا
سازگرواژهنامه آزادمهندس - واژه (مهندس) با روش دستور زبان عربی از واژه (هندسه) که واژه ای پارسی است ساخته شده است و واژه هندسه نیز دگرش یافته واژه (اندازه) است، اندازه ← هنداسه ←
سازگریلغتنامه دهخداسازگری . [ گ َ ] (اِ مرکب ) نام پرده ای است از موسیقی مرکب از مقام عراق و اصفهان . (برهان ) (جهانگیری ) (غیاث ) (شعوری ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) :
سازگریلغتنامه دهخداسازگری . [ گ َ ] (اِ مرکب ) نام پرده ای است از موسیقی مرکب از مقام عراق و اصفهان . (برهان ) (جهانگیری ) (غیاث ) (شعوری ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) :
سازوارلغتنامه دهخداسازوار. (ص مرکب ) سازگار. (جهانگیری ) (برهان ) (رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). سازگر. (مجموعه ٔ مترادفات ). سازنده . اهل سازش . موافق . مساعد : ای طبع سازوار چ