سازوکار مداراcoping mechanismواژههای مصوب فرهنگستانهرگونه تطابق خودآگاه یا ناخودآگاه که از شدت تجربه یا موقعیت تنشزا میکاهد
سازوکارmechanismواژههای مصوب فرهنگستانتوصیف دقیق عملکرد یک دستگاه یا مراحل مختلف یک واکنش یا رخداد یک پدیده
سازوکار بینابینیborderline mechanismواژههای مصوب فرهنگستانمراحل مختلف یک واکنش که حد واسط بیشترین و کمترین درجه است
متألفلغتنامه دهخدامتألف . [ م ُ ت َ ءَل ْ ل ِ ] (ع ص ) مدارات نماینده با کسی . (آنندراج ). کسی که موافقت می کند و مدارا نماید با دیگری جهت حصول نیک بختی . (ناظم الاطباء). || عطا
سازگاری کردنلغتنامه دهخداسازگاری کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سازگار بودن . سازوار آمدن . سازوار شدن . سازش داشتن . موافقت : اگر تو سازگاری کنی و جنگ وخصومت نجوئی . (اسکندرنامه ٔ قرن شش
تألفلغتنامه دهخداتألف . [ ت َ ءَل ْ ل ُ ] (ع مص ) دل بدست آوردن .(از تاج المصادر بیهقی ) (دهار). مدارا نمودن با کسی و عطا کردن او را تا مایل سازد بسوی خویش . (از منتهی الارب )
سازندهلغتنامه دهخداسازنده . [ زَ دَ / دِ ] (نف ) صانع. عامل . درست کننده . بعمل آورنده . ترکیب کننده : اگر سازنده ایشانند مر ترکیب انسان راچرا هر چار را با هم عدوی کینه ور دارد. ن
ساختنلغتنامه دهخداساختن . [ ت َ ] (مص ) بناء. بناکردن . عمارت . عمارت کردن .برآوردن . پی افکندن . بن افکندن . بنیان : دور ماند از سرای خویش و تبارنسری ساخت بر سر کهسار. رودکی .سا