26 فرهنگ

3463 مدخل


سازمان

sāz[e]mān

۱. مجموع کارمندان، دستگاه‌ها و شعب یک اداره یا بنگاه که به دستیاری همدیگر کارهای خود را با نظم‌وترتیب انجام بدهند؛ تشکیلات.
۲. طرز ساخت.
۳. نظم‌وترتیب.
⟨ سازمان دادن: (مصدر متعدی) نظم‌وترتیب دادن.

۱. اداره، بنگاه، بنیاد، تشکیلات، دستگاه، موسسه
۲. نظم و ترتیب، سروسامان
۳. مجموعه کارمندان، پرسنل
۴. نامه

agency, institution, machine, machinery, organ, organism, organization, setup, system