ساریةلغتنامه دهخداساریة. [ ی َ ] (اِخ ) ابن زنیم بن عبداﷲ دئلی در زمان صحابه میزیست ، ابتدا از راهزنان اهل جاهلیت بود، و اسلام آورد و ببرکت مسلمانی رتبه ای ارجمند یافت . در کتاب
ساریةلغتنامه دهخداساریة. [ ی َ ] (اِخ ) ابن عمرو حنفی صاحب خالدبن ولید است . (تاج العروس ) (شرح قاموس ).
ساریةلغتنامه دهخداساریة. [ ی َ ] (اِخ ) اسم مردی است در نهاوند که سخت ترین مردمان بود در دویدن . (شرح قاموس ).
ساریةلغتنامه دهخداساریة. [ ی َ ] (ع اِ) ابر شب . ج ، سَواری . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ابری که به شب آید. (مهذب الاسماء) (دهار)(یاقوت ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). ابری است که
ساریهفرهنگ نامها(تلفظ: sāriye) (عربی) ابری که در شب آید ؛ (در اعلام) دختر موسی بن جعفر (ع) و یکی از دختران امام موسی کاظم (ع) .