ساردلغتنامه دهخداسارد. (اِخ ) شهر معروف باستانی ، پایتخت کشور لبدیه (لودیا) ، در آسیای صغیر (در نیمه ٔ قرن ششم ق . م .) که نام آن در کتیبه ٔ داریوش در تخت جمشید «سیردا» آمده . د
ساردلغتنامه دهخداسارد. [ رِ ] (ع ص ) سوراخ کننده . || سخن نیکو و سریع گوینده . (شرح قاموس ) (اقرب الموارد). || خراز. (اقرب الموارد).
صاردلغتنامه دهخداصارد. [ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از صرد. || سهم صارد؛ تیر درگذرنده . (منتهی الارب ). تیر که بر نشانه بگذرد. (مهذب الاسماء). || (اِخ ) نام شمشیر عاصم بن ثابت بن ابی
ساردیسلغتنامه دهخداساردیس . (اِخ ) یکی از شهرهای قدیم لیدیه بود، و یکی از کلیساهای هفتگانه ٔ آسیا در آنجا بود. اسم قدیمش سرت قلسی و به مسافت 30 میل به جنوب شرقی تیاتیرا و 50 میل ب
ساردیسلغتنامه دهخداساردیس . (اِخ ) یکی از شهرهای قدیم لیدیه بود، و یکی از کلیساهای هفتگانه ٔ آسیا در آنجا بود. اسم قدیمش سرت قلسی و به مسافت 30 میل به جنوب شرقی تیاتیرا و 50 میل ب