سارافسلغتنامه دهخداسارافس . (اِخ ) نام یکی از اطبای قدیم یونان است .رجوع به عیون الانباء فی طبقات الاطباء ج 2 ص 10 شود.
ساروفشلغتنامه دهخداساروفش . (اِخ ) (...جام ) موضعی است که در آن شاه طهماسب صفوی با ازبکان جنگید. (ذیل عالم آرای عباسی چ سهیلی خوانساری ص 69).
شیرفشلغتنامه دهخداشیرفش . [ ف َ ] (ص مرکب ) شیرمانند. (ناظم الاطباء). شیردیس . (لغت فرس اسدی ). کنایه است از شجاع و دلیر : بیارم یکی لشکر شیرفش برآرم شما را سر از خواب خوش . فردوسی .چنین گفت کاین کودک شیرفش مرا پرورانید باید به