سادات مصرخلغتنامه دهخداسادات مصرخ . [ ت ِ م ُ ص َرْ رَ ] (اِخ ) (گورستان ..) قبرستانی در هرات بوده است . رجوع به ترجمه ٔ مجالس النفائس ص 43 شود.
ساداتلغتنامه دهخداسادات . (اِخ ) سلاطین [ سلاطین لحسا ] را سادات میگفتند. (سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 110).
ساداتلغتنامه دهخداسادات . (اِخ ) (سلاطین ... دهلی ) چهارمین سلسله از پنج سلسله ٔ مسلمان قبل از سلطنت مغول در هندوستان ، شامل بیست و هفتمین تا سی امین پادشاهان دهلی که از 817 هَ .
ساداتلغتنامه دهخداسادات . (اِخ ) دهی است از دهستان ایتبوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. واقع در 33 هزارگزی شمال خاوری نورآباد در کنار باختر راه شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه . دامنه
ساداتلغتنامه دهخداسادات . (اِخ ) دهی است از دهستان خانمیرزا بخش لردگان شهرستان شهرکرد. واقع در 3 هزارگزی شمال لردگان و متصل به راه سادات به لردگان . کوهستانی و هوای آن معتدل است
امیر حسینیلغتنامه دهخداامیر حسینی . [ اَ ح ُ س َ ] (اِخ ) رکن الدین امیر حسین امیر عالم ، معروف به امیر سادات . از بزرگان عرفای خراسان در آخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری است . وی د
ببلاویلغتنامه دهخداببلاوی . [ ب ِ ] (اِخ ) علی بن محمدبن احمد... الحسینی المالکی الببلاوی . خطیب مسجد حسینی و یکی از علمای معروف متولد بسال 1251 هَ . ق . در ببلاو. او نقیب سادات م
ببلاولغتنامه دهخداببلاو. [ ب ِ ] (اِخ ) نام شهری است در مصر از توابع دیروط به هریریة اسیوط و آن شهر مرکز سادات حسینی مصر است . (از معجم المطبوعات ذیل ببلاوی ).
ابیض الوجهلغتنامه دهخداابیض الوجه . [ اَ ی َ ضُل ْ وَج ْه ْ ] (اِخ ) ابوالحسن محمدبن محمد مکنی به ابوالبقاء ملقب بجلال الدین البکری متوفی به سال 952 هَ . ق . مدفون ببکرة الرطلی و او ج
شریفلغتنامه دهخداشریف . [ ش َ ] (اِخ ) سیداحمد شریف حسنی . از سادات آل رسول بود. او راست : آثارالانظار و مبتکرات الافکار چ مصر 1319 هَ . ق . (از معجم المطبوعات مصر).