ساداتلغتنامه دهخداسادات . (اِخ ) سلاطین [ سلاطین لحسا ] را سادات میگفتند. (سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 110).
ساداتلغتنامه دهخداسادات . (اِخ ) (سلاطین ... دهلی ) چهارمین سلسله از پنج سلسله ٔ مسلمان قبل از سلطنت مغول در هندوستان ، شامل بیست و هفتمین تا سی امین پادشاهان دهلی که از 817 هَ .
ساداتلغتنامه دهخداسادات . (اِخ ) دهی است از دهستان ایتبوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. واقع در 33 هزارگزی شمال خاوری نورآباد در کنار باختر راه شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه . دامنه
ساداتلغتنامه دهخداسادات . (اِخ ) دهی است از دهستان خانمیرزا بخش لردگان شهرستان شهرکرد. واقع در 3 هزارگزی شمال لردگان و متصل به راه سادات به لردگان . کوهستانی و هوای آن معتدل است
سادات محله ٔآهلغتنامه دهخداسادات محله ٔآه . [ م َ ح َل ْ ل ِ ی ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان سیاه رود بخش حومه ٔ شهرستان دماوند، واقع در 2 هزارگزی شمال رودهن . کوهستانی و سردسیر، و آب آن
سادات بابلکانیلغتنامه دهخداسادات بابلکانی . [ت ِ ب ُ ] (اِخ ) خاندانی است که در قرن نهم در ده کوسان مازندران اقامت داشته اند. (ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 170). جغرافیای سیاسی کی
سادات محله ٔآهلغتنامه دهخداسادات محله ٔآه . [ م َ ح َل ْ ل ِ ی ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان سیاه رود بخش حومه ٔ شهرستان دماوند، واقع در 2 هزارگزی شمال رودهن . کوهستانی و سردسیر، و آب آن
سادات بابلکانیلغتنامه دهخداسادات بابلکانی . [ت ِ ب ُ ] (اِخ ) خاندانی است که در قرن نهم در ده کوسان مازندران اقامت داشته اند. (ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 170). جغرافیای سیاسی کی
سادات احمدیلغتنامه دهخداسادات احمدی . [ ت ِ اَ م َ ] (اِخ ) تیره ای است از طایفه ٔ زلقی ایل چهار لنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 76).