ساحهواژهنامه آزادنام روستایی در استان شهرستان خاتم استان یزد که قدمتی دیرینه دارد در گذشته های دور یکی ازمحل های ساخت سلاح های سرد برای ارتش ایران بوده است
ساحةدیکشنری عربی به فارسیيارد(63 اينچ يا 3 فوت) , محوطه يا ميدان , محصور کردن , انبار کردن(در حياط) , واحد مقياس طول انگليسي معادل 4419/0 متر
ساحةلغتنامه دهخداساحة. [ ح َ ] (ع اِ) ساحت . میان سرای . (مهذب الاسماء) (دهار) (ترجمان جرجانی ) (شرح قاموس ). گشادگی میان سرایها. (منتهی الارب ) (آنندراج ). فراخنای سرای . حیاط.
ساحةلغتنامه دهخداساحة. [ ساح ح َ ] (ع ص ) تأنیث ساح : شاة ساحة؛ گوسپند بسیار فربه . ج ، سِحاح . (منتهی الارب ).