واژه‌های مصوب فرهنگستان

← سبک‌سازبَر

فرهنگ مترادف و متضاد

لغت‌نامه دهخدا

ساب . (اِخ ) نام پسر ادریس نبی بوده و خود مردی دانا و حکیم . عقیده ٔ بعضی این است که نخستین پیغمبر آدم صفی و آخرین ساب بن ادریس است . وی و پیروان وی بپرستش کواک

گویش مازنی

دارای صاحب

فرهنگ مترادف و متضاد

سابیدن، ساییدن، پرداخت کردن، صیقل دادن

فرهنگ مترادف و متضاد

ساییده شدن، سابیده شدن، پرداخته شدن، صیقل یافتن

دیکشنری انگلیسی به فارسی

SHF

گویش تهرانی

ساب زدن ،تیز کردن

لغت‌نامه دهخدا

ساب . (اِخ ) نام پسر ادریس نبی بوده و خود مردی دانا و حکیم . عقیده ٔ بعضی این است که نخستین پیغمبر آدم صفی و آخرین ساب بن ادریس است . وی و پیروان وی بپرستش کواک

گویش مازنی

کشک ساب

لغت‌نامه دهخدا

کشک ساب . [ ک َ ] (نف مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) کشک سا. رجوع به کشک سا شود.

لغت‌نامه دهخدا

آب ساب کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مصحف آب سای کردن . در اصطلاح بنایان ، املس و لغزان کردن کنار آجری با ساییدن آجری دیگر بر او که پیاپی به آب فروزنند.