سابهلغتنامه دهخداسابه . [ ب َ ] (اِخ ) جزیره ٔ کوچکی است ازجزایر آنتیل کوچک در امریکا، بمساحت 13 هزار گز مربع. این جزیره تپه ٔ سنگناکی است و مزارع پنبه دارد.
سابهلغتنامه دهخداسابه . [ ب َ ] (اِخ ) سبا، سبق ناحیه ای است در شمال شرقی جزیره ٔ بورنئو، که بین 3 درجه و 52 دقیقه ، و 7 درجه و 2 و نیم دقیقه ٔ عرض شمالی ، و 113 و 116 درجه و 54
سابحلغتنامه دهخداسابح . [ ب ِ ] (ع ص ، اِ) شناور. شناگر. مرد شناکننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آشناگر. آشناور. شناوبر. آب ورز. آب باز. ج ، سابحون ، سُبّاح ، سبحا : آن سکون س
صابحلغتنامه دهخداصابح . [ ب ِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از صبح . || الحق ُ الصابح ؛ حق پیدا و آشکارا. (منتهی الارب ). || الصابح و الصبوح ؛ شرب بامداد است . (معجم البلدان ). || (اِخ
سابه شاهلغتنامه دهخداسابه شاه . [ ب َ ] (اِخ ) معرب شابه [ ساوه (شاهنامه )، شاوگ (کریستنسن ) ] پسر خاقان و خال هرمز (579 - 590 م .) بیست و دومین پادشاه ساسانی است که در سال 588 م .
سابه شاهلغتنامه دهخداسابه شاه . [ ب َ ] (اِخ ) معرب شابه [ ساوه (شاهنامه )، شاوگ (کریستنسن ) ] پسر خاقان و خال هرمز (579 - 590 م .) بیست و دومین پادشاه ساسانی است که در سال 588 م .
قهوة کیسهایcoffee bag2واژههای مصوب فرهنگستانسابة قهوه در درون محفظة پارچهای که برای استفاده آن را در آب جوش میاندازند
اسپرسوساز کپسولیcapsule espresso machine,capsule coffee machineواژههای مصوب فرهنگستاناسپرسوسازی که در آن بهجای سابة قهوه از کپسول آمادة حاوی سابة قهوه استفاده میشود