سابق الذکرلغتنامه دهخداسابق الذکر. [ ب ِ قُذْ ذِ ] (ع ص مرکب ) پیش گفته . در بالا گفته شده . مذکور. مزبور.نامبرده . مسطور. مشارالیه . سالف الذکر. مارالذکر.
سابق الدینلغتنامه دهخداسابق الدین . [ ب ِقُدْ دی ] (اِخ ) در روزگار علاءالدین کیقباد بن فرامرز بن کیکاوس از سلجوقیان روم کوتوال قلعه ٔ لولوه ازشهرهای آسیای صغیر بود. وقتی عصیان کرد مج
سابق الدینلغتنامه دهخداسابق الدین . [ ب ِ قُدْ دی ] (اِخ ) (... زواره ای ) از رجال دولت سلجوقیان کرمان بود که بسال 568 در بردسیر بر دست ترکان بقتل رسید. رجوع به بدایع الازمان ص 86 شود
سابق الدینلغتنامه دهخداسابق الدین . [ ب ِ قُدْ دی ] (اِخ ) (امیر... رشید) از امرای سلطان ابوالفتح غیاث الدین مسعودبن محمد (527 - 547) ازسلجوقیان عراق بوده و در عصیان پر نقش بازدار بیا
سابق الدینلغتنامه دهخداسابق الدین . [ ب ِ قُدْ دی ] (اِخ ) (خواجه ...) وزیر الوند میرزا از امرای آق قویونلو در آذربایجان بود. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 445 شود.
سابق الانعاملغتنامه دهخداسابق الانعام . [ ب ِ قُل ْ اِ ] (ع ص مرکب ) منعم قدیم . ولینعمت دیرین . آنکه از پیش انعام می کرده است : چه جرم دید خداوند سابق الانعام که بنده در نظر خویش خوار
سابق البیانلغتنامه دهخداسابق البیان . [ ب ِ قُل ْ ب َ ] (ع ص مرکب ) در پیش گفته شده . سابق الذکر. مذکور. مزبور.
تریکوپیسلغتنامه دهخداتریکوپیس . [ ت ْ ] (اِخ ) فرزند سابق الذکر است که از رجال سیاسی یونان بشمار می آید. وی در سال 1832 م . در نوپلی متولد شد و در سال 1885 م . در گذشت . او رئیس حزب
ابراهیمشاهلغتنامه دهخداابراهیمشاه . [ اِ ] (اِخ ) نواده ٔ ابراهیمشاه سابق الذکر و پسر نازک شاه بوده . در سال 993 هَ .ق . در کشمیر بتخت نشسته و در تحت نفوذ خاندان جک بوده . پس از پنج م