سائیلغتنامه دهخداسائی .(اِ) نوعی از میمونهای آمریکای جنوبی است که در کلمبیا و گویان و برزیل و پاراگوئه پراکنده است . موی سر این حیوان زبر و کوتاه است و بر روی پیشانی آن بصورت شب
سائیواژهنامه آزادسائی شخصیتی در نزد پادشاه بوده است که در کنار پادشاه در مواقع ضروری کمک احوال پادشاه بوده است. در فرهنگ قدیم سائی به شخص کمک رسان یا کمک احوال اطلاق میگردیده اس
ساعیدیکشنری فارسی به انگلیسیactive, assiduous, industrious, laborious, patient, sedulous, studious, trier, Trojan
سائی میریلغتنامه دهخداسائی میری . (اِ) میمونی است که در مناطق استوائی آمریکا سه نوع از آن دیده میشود این حیوان با انیاب تیز برجسته ودر عین حال خمیده و با ثنایای برگشته و دم بسیار بلن
shedدیکشنری انگلیسی به فارسیدهنه، الونک، کپر، ریختن، افکندن، خون جاری ساختن، جاری ساختن، پوست ریختن، برگ ریزان کردن، انداختن، افشاندن
sheddingدیکشنری انگلیسی به فارسیریختن، افکندن، خون جاری ساختن، جاری ساختن، پوست ریختن، برگ ریزان کردن، انداختن، افشاندن
سائی میریلغتنامه دهخداسائی میری . (اِ) میمونی است که در مناطق استوائی آمریکا سه نوع از آن دیده میشود این حیوان با انیاب تیز برجسته ودر عین حال خمیده و با ثنایای برگشته و دم بسیار بلن
سائیسلغتنامه دهخداسائیس . (اِخ ) یکی از قدیمی ترین شهرهای مصر قدیم که در دلتای نیل در مشرق دمنهور قرار داشت . صنعت پارچه های کتانی این شهر مشهور بود و معبد معروفی برای الهه ٔ «نی