سابق الدینلغتنامه دهخداسابق الدین . [ ب ِقُدْ دی ] (اِخ ) در روزگار علاءالدین کیقباد بن فرامرز بن کیکاوس از سلجوقیان روم کوتوال قلعه ٔ لولوه ازشهرهای آسیای صغیر بود. وقتی عصیان کرد مج
دبرانلغتنامه دهخدادبران . [ دَ ب َ ] (اِخ ) یکی از منازل قمر و آن پنج ستاره است در ثور. (منتهی الارب ). صورتی از صور فلکی مرکب از پنج ستاره در ثور. منزلیست از منزلهای ماه . (مهذب
ابوالقاسملغتنامه دهخداابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) محمد المعتمد علی اﷲبن ابی عمرو عبّاد المعتضد باﷲبن الظافر المؤید باﷲ ابی القاسم محمد قاضی اشبیلیه ابن ابی الولید اسماعیل بن
اسحاقلغتنامه دهخدااسحاق . [ اِ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن میمون التمیمی الموصلی . مکنی به ابی محمد، و هرگاه که رشید استخفاف او خواستی وی را با کنیت ابوصفوان خواندی . مقام او در علم و
درختلغتنامه دهخدادرخت . [ دَ / دِ رَ ] (اِ) ترجمه ٔ شجر. (آنندراج ). هر گیاه خشبی که دارای ریشه وتنه و ساقه و شاخه ها بود. شجر. نهال . (ناظم الاطباء).رستنی بزرگ و ستبر که دارای
الیةلغتنامه دهخداالیة. [ اَل ْ ی َ ] (ع اِ) دنب و سرین یا پیه و گوشت سرین . ج ، اَلیات ، اَلایا. تثنیه ٔ آن اَلیان بی تاء. (منتهی الارب ). گوشت یا پیهی که بر عَجُز گرد آید. (از