سالغتنامه دهخداسا. (اِ) ساج ، درخت است در اشتقاق عبرانی نام موسی . (حاشیه ٔ المعرب جوالیقی چ احمد محمد شاکر ص 302 س 12 از لسان ).
سالغتنامه دهخداسا. (اِ) مخفف ساو. باج و خراجی را گویند که پادشاهان از یکدیگر بستانند. (برهان ) (اوبهی ) (شرفنامه ٔ منیری ) (فرهنگ خطی کتابخانه ٔ مؤلف لغت نامه ) : تا روم ز هن
ثالغتنامه دهخداثا. (پسوند) این صورت در بعض اسماء امکنه چون مزید مؤخری آمده است و ظاهراً در یکی از زبانهای مجاور ایران معنی ناحیت یا زمین یا قریه یا شهر میداده است . مانند اکش
سعلغتنامه دهخداسع. [ س ُع ع ] (ع اِ) گندم دیوانه یا گندم ردی . (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
صالغتنامه دهخداصا. (اِخ ) شهری است به مصر منسوب به صابن مصربن بیصربن حام بن نوح . (از معجم البلدان ).
سامیناواژهنامه آزادسا برای بیان همانندی و شباهت می آید، و کلمۀ «سامینا» یعنی مانند مینا. مینا هم معانی مختلفی دارد:آبگینه، شیشه و بلور سبز رنگ؛ گل مینا؛ نام پرنده خوش آواز هندی به
جساسلغتنامه دهخداجساس . [ ج َس ْ سا ] (اِخ ) ابن قطیب . شاعر است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). از اعلام است . (ناظم الاطباء). از اسماء عرب است . (از اقرب الموارد).