زینبلغتنامه دهخدازینب . [ زَ ن َ ] (اِخ ) بنت ابی سلمة عبداﷲ... رجوع به الاصابه و زینب المخزومیة در همین لغت نامه شود.
زینبلغتنامه دهخدازینب . [ زَ ن َ ] (اِخ ) الاسدیة. رجوع به اعلام زرکلی و زینب بنت جحش در همین لغت نامه شود.
زینبلغتنامه دهخدازینب . [ زَ ن َ ] (اِخ ) الرفاعیة، بنت احمد الامام الرفاعی . زنی صالح و فاضل بود و مانند پدرش طریق تصوف را اختیار کرد و قرآن را از بر کرد و به سال 630 هَ . ق .
زینبلغتنامه دهخدازینب . [ زَ ن َ ] (اِخ ) المخزومیة، بنت عبداﷲ (ابی سلمة)بن عبدالاسد المخزومیة. او دست پرورده ٔ حضرت رسول و دختر ام المؤمنین ام سلمة بود و هفت حدیث روایت کرد و
زینبلغتنامه دهخدازینب . [ زَ ن َ ] (اِخ ) بنت عمیس . مادرش هند بود. زینب به حباله ٔ نکاح سیدالشهداء حمزه رضی اﷲ عنه درآمد. (از حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 428).
زینب الشهاریةلغتنامه دهخدازینب الشهاریة. [ زَ ن َ بُش ْ ش ُ ری ی َ ] (اِخ ) بنت محمدبن احمدبن الامام الناصر الیمنیة الشهاریة. شاعره ٔ نابغه بود. او در شهاره از بلاد اهنوم در شمال صنعا مت