زیمازلغتنامه دهخدازیماز. (فرانسوی ، اِ) دیاستاز مخمر آبجو که موجب تجزیه ٔ گلوکز به الکل و گاز کربنیک در تخمیر الکلی می گردد. (از لاروس ). آنزیمی که در مخمر آب جو وجود دارد. از تا
زمازملغتنامه دهخدازمازم . [ زَ زِ ] (ع اِ) ج ِ زمزمة. (یادداشت بخطمرحوم دهخدا) (اقرب الموارد). رجوع به زمزمة شود.
زمازملغتنامه دهخدازمازم . [ زُ زِ ] (اِخ ) چاهی است نزدیک خانه ٔ کعبه ، شرفها اﷲ تعالی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). بمعنی زمزم . (آنندراج ). نام چاهی است در نزدیکی خانه ٔ کعبه
زمازملغتنامه دهخدازمازم . [ زُ زِ ] (ع ص ) ماء زمازم ؛آب بسیار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || ماء زُمزِم و زَمزام . و زمازم ؛ ای بین الملح و العذب .
زمازیرلغتنامه دهخدازمازیر. [ زَ ] (ع ص ) لحمه ٔ زمازیر؛ گوشت او منقبض و ترنجیده است . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
مخمرلغتنامه دهخدامخمر. [ م ُ خ َم ْ م ِ ] (ع ص ) پوشاننده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || می گر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). می گر و کس
الکل اتیلیکلغتنامه دهخداالکل اتیلیک . [ اَ ک ُ اِ ] (ترکیب وصفی ) یا الکل معمولی از اقسام الکل است که در همه ٔ نوشابه های خمری ، شراب وعرق و امثال آن وجود دارد. و آنرا الکل سفید نیز می
تخمیرلغتنامه دهخداتخمیر. [ ت َ ] (ع مص ) پوشانیدن چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پوشانیدن روی . (اقرب الموارد) (المنجد). || مایه کردن در خمیر و گذاشتن آرد و گل ومانند آن ر