کرسیلغتنامه دهخداکرسی . [ ک ُ ] (ع اِ) تخت کوچک . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (آنندراج )(یادداشت مؤلف ). || تخت . عرش . سریر. اورنگ . (ناظم الاطباء). گاه . (مهذب الاسماء) : ه
ظلدیکشنری عربی به فارسیسايه , حباب چراغ يا فانوس , اباژور , سايه بان , جاي سايه دار , اختلا ف جزءي , سايه رنگ , سايه دار کردن , سايه افکندن , تيره کردن , کم کردن , زير وبم کردن , ظل ,
رسم الخطلغتنامه دهخدارسم الخط. [ رَ مُل ْ خ َطط ] (ع اِ مرکب ) طرز نگارش حروف هر یک از خطوط متداول در جهان . املا و طریقه ٔ نوشتن . (ناظم الاطباء). طریقه ٔ نوشتن حروف خط یک زبان . (
استسلمدیکشنری عربی به فارسیتسليم شدن , تسليم کردن , اراءه دادن , از پاي در امدن , سرفرود اوردن , تسليم شد , سازش كرد , پذيرفت , زير بار رفت , كوتاه آمد , توافق كرد , موافقت كرد