زیرفونلغتنامه دهخدازیرفون . (اِ) نوعی از درخت سنجد است و آنرا ثمر و میوه نمی باشد و بیشتر در دمشق [ یافت ] میشود. سرد و خشک است و در قابضات بکار برند. (برهان ) (آنندراج ). محرف زی
زیرقونلغتنامه دهخدازیرقون . (اِ) به لغت دمشق نوعی از درخت سنجد بی ثمر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به زیرفون و زیزفون شود. || زرقون . شنگرفی . (از دزی ج 1 ص 618). رجوع به زرقو
زیرفانلغتنامه دهخدازیرفان . (اِ) ماه . (جهانگیری ) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). قمر و ماه . (ناظم الاطباء). این کلمه مصحف زبرقان است و عربی است . (یادداشت ایضاً). بمعنی قمر تصحیف اس
اخلامورلغتنامه دهخدااخلامور. [ اَ ] (اِ) زیرفون . نرمدار. گاوکُهُل . پالاد. پالاس . رجوع به زیرفون شود.
نرمدارلغتنامه دهخدانرمدار. [ ن َ ] (اِ) زیرفون . نرمدار نامی است که در نور و گرگان و مازندران به درخت زیرفون دهند. (یادداشت مؤلف ). عذار. کپ . گاو کهل . پالاد. پالاس . کدر. کدار.