زیت فروشلغتنامه دهخدازیت فروش . [ زَ / زِ ف ُ ] (نف مرکب ) زَیّات . (دهار). فروشنده ٔ زیت . فروشنده ٔ روغن زیتون . رجوع به زَیّات و زیت و زیتون شود.
زیتلغتنامه دهخدازیت . [ زَ ] (ع مص ) روغن زیت در طعام کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || کسی را روغن زیت دادن .
زیتلغتنامه دهخدازیت . (اِخ ) دهی از دهستان هندمینی است که در بخش بدره ٔ شهرستان ایلام واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
زیاتلغتنامه دهخدازیات . [ زَی ْ یا ] (ع ص ) این انتساب مربوط به عمل روغن زیتون است . (از انساب سمعانی ). زیت فروش . روغن زیتون فروش . زیت گر. آنکه روغن زیتون گیرد و یا فروشد. (ی
ذوالقرنینلغتنامه دهخداذوالقرنین . [ ذُل ْ ق َ ن َ ] (اِخ ) خداوند دوشاخ . صاحب دوسر و در تحت عنوان اسکندربن فیلفوس شرح حال اسکندر مقدونی را ذکر کرده ایم . اینک برخی از افسانه های شرق
افتادنلغتنامه دهخداافتادن .[ اُ دَ ] (مص ) از پا درآمدن . (از آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (از برهان ) (هفت قلزم ). از پا درآمدن . ساقط شدن . سقط شدن . (فرهنگ فارسی معین ) : بر ش
زینلغتنامه دهخدازین . (اِ)ترجمه ٔ سَرج . و خانه ، ساغر، قدح و هلال از تشبیهات اوست . (از آنندراج ). سرج و قسمی از نشیمن که بر پشت اسب و استر جهت سواری می گذارند. (ناظم الاطباء)
سراج خانهلغتنامه دهخداسراج خانه . [ س َرْ را ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) دکان زین فروشی . (آنندراج ). || بازار زین سازی و زین فروشی .