زیانیلغتنامه دهخدازیانی . (حامص ) اتلاف و نقصان و خسارت و خرابی و تباهی . (ناظم الاطباء). || زندگی . (آنندراج ).
زیانیلغتنامه دهخدازیانی . (حامص ) زیانکار و مزیدعلیه زیان ، چون نقصانی و نقصان . (آنندراج ) : نسبت دشمن مبین از خود که در کاشانه سیل گر ز آب چشم خود باشد زیانی می کند .محمدقلی سل
زیانیدنلغتنامه دهخدازیانیدن . [ دَ ] (مص ) زنده کردن . (آنندراج ). احیا کردن و زنده کردن و دوباره حیات دادن . (ناظم الاطباء).
بی زیانیلغتنامه دهخدابی زیانی .(حامص مرکب ) بی ضرری . بی گزندی . بی آسیبی : گر از اخترم بی زیانی بودشما را ز من شادمانی بود. فردوسی .گر ایزد مرا زندگانی دهدوز آن اختران بی زیانی دهد
زیانگویش اصفهانی تکیه ای: zarar طاری: ziyân طامه ای: zarar طرقی: zarar / ziyun کشه ای: zarar / ziyun نطنزی: zarar / ziyun
زیانیدنلغتنامه دهخدازیانیدن . [ دَ ] (مص ) زنده کردن . (آنندراج ). احیا کردن و زنده کردن و دوباره حیات دادن . (ناظم الاطباء).
بی زیانیلغتنامه دهخدابی زیانی .(حامص مرکب ) بی ضرری . بی گزندی . بی آسیبی : گر از اخترم بی زیانی بودشما را ز من شادمانی بود. فردوسی .گر ایزد مرا زندگانی دهدوز آن اختران بی زیانی دهد
شورچشمفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهویژگی آنکه از نگاه و نظرش ضرر و زیانی به کسی یا چیزی وارد میشود.
عیاشیلغتنامه دهخداعیاشی . [ ع َی ْ یا ] (اِخ ) محمدبن احمد مالکی زیانی عیاشی ، مکنی به ابوعبداﷲ. وی از بنی مالک بن زغبةبود و از مجاهدان مغرب اقصی بشمار میرفت . او را جنگهایی با پ