زیافتلغتنامه دهخدازیافت . [ ف َ] (از ع ، اِمص ) ناسرگی و ناسره شدن . (غیاث ). ناسرگی زر و سیم . (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
ضیافتدیکشنری فارسی به انگلیسیbanquet, dinner, feast, fete, fête, formal, function, gala, luau, reception