زیاده طلبیلغتنامه دهخدازیاده طلبی . [ دَ / دِ طَ ل َ ] (حامص مرکب ) افزون جوئی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). معروف . (آنندراج ). میل فوق العاده . آرزوی بی مناسبت و خواهش مفرط. (ناظم ال
زیادهدیکشنری فارسی به انگلیسیample, be-, de trop, drastic, excessive, fancy, harsh, hyper-, immoderate, inordinate, ultra-, overly, overweening, redundant, steep, superabundant, superlative
زیادهلغتنامه دهخدازیاده . [ دَ / دِ ] (از ع ، ص ، ق ، اِ) از عربی زیادة. بیشتر و افزون و بیش . (ناظم الاطباء). بیش . فزون . افزون .مقابل نقصان . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : رسول
زیادةلغتنامه دهخدازیادة. [ دَ ] (اِخ ) ابن زیدالصمة القشیری . شاعری از عرب و مفضل بن سلمة اشعار او را گرد کرده است . (ابن ندیم ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
استکثارلغتنامه دهخدااستکثار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) چیزی را بسیار خواستن . (زوزنی ). زیاده طلبی . بسیار کردن خواستن . بسیار خواستن . (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث ). افزونی خواستن . استمج
حرص زدنلغتنامه دهخداحرص زدن . [ ح ِ زَ دَ] (مص مرکب ) حریصی نمودن . حرص نمودن . زیاده طلبیدن .بسیار خواستن . بسرعت و شتاب خواستن . کم صبری کردن .
من یزیدلغتنامه دهخدامن یزید. [ م َی َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ استفهامی ) مخفف «هل من یزید»؛ یعنی آیا کسی هست که زیاده کند. (آنندراج ). || (اِ مرکب ) نوعی از بیع که هر که از دیگر خریدار
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جعفربن حمدان بن مالک القطیعی البغدادی مکنی به ابوبکر قطیعی . در نامه ٔ دانشوران (ج 3 ص 121) آمده است که : وی از فضلای عرفای مائه ٔ چ