زیادهدیکشنری فارسی به انگلیسیample, be-, de trop, drastic, excessive, fancy, harsh, hyper-, immoderate, inordinate, ultra-, overly, overweening, redundant, steep, superabundant, superlative
زیادهلغتنامه دهخدازیاده . [ دَ / دِ ] (از ع ، ص ، ق ، اِ) از عربی زیادة. بیشتر و افزون و بیش . (ناظم الاطباء). بیش . فزون . افزون .مقابل نقصان . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : رسول
زیادةلغتنامه دهخدازیادة. [ دَ ] (اِخ ) ابن زیدالصمة القشیری . شاعری از عرب و مفضل بن سلمة اشعار او را گرد کرده است . (ابن ندیم ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
زیادةلغتنامه دهخدازیادة. [ دَ ] (ع مص ) افزون کردن و افزون شدن . (زوزنی ) (ترجمان القرآن ). افزون کردن . (دهار). افزون شدن و افزون کردن (لازم و متعدی ). یقال : زاده اﷲ خیراً و زا
زیاده جولغتنامه دهخدازیاده جو. [ دَ / دِ ] (نف مرکب ) زیاده طلب . (آنندراج ). طمعکار و حریص . (ناظم الاطباء). رجوع به زیاده طلب شود.