زیادتیدیکشنری فارسی به انگلیسیexcess, overage , plethora, profusion, redundancy, superfluity, surfeit
زیادتیلغتنامه دهخدازیادتی . [ دَ ] (حامص ) فراوانی و بسیاری و کثرت و افزونی . (ناظم الاطباء). مزیدعلیه زیادت به زیادت تحتانی . (آنندراج ). مزیت . فضل . بیشی . فزونی . کثرت .افزونی
هل من مزیدفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهآیا هیچ زیادتی هست؟ Δ هنگام خواستن چیزی به مقدار بیشتر به کار میرفته.
تلاقلغتنامه دهخداتلاق . [ت ِ ] (اِ) آن گوشت زیادتی را گویند که در میان فرج زنان است . (برهان ) (آنندراج ). ریشی که در میان فرج بود. (شرفنامه ٔ منیری ). بظر و گوشت پاره مانندی در
افزایشلغتنامه دهخداافزایش . [ اَ ی ِ ] (اِمص ) زیادتی شدن . (هفت قلزم ). یعنی زیاده شدن و نمودن و اوزایش نیز گویند. (از مجمع الفرس ). افزودن . (منتهی الارب ). عمل افزودن شدن و عمل
افزونیلغتنامه دهخداافزونی . [ اَ ] (حامص ) زیادتی . کثرت . فراوانی . (ناظم الاطباء). فراوانی و زیادتی . (آنندراج ). زیادی . تزاید. مزید.زیادت . فضل . فضاله . مزیت . فزونی . فضیلت