زکی الدینلغتنامه دهخدازکی الدین . [ زَ کی یُدْ دی ] (اِخ ) عبدالعظیم بن ابی الاصبع، مکنی به ابومحمد. رجوع به ابن ابی الاصبع و عبدالعظیم ... شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
زکی الدینلغتنامه دهخدازکی الدین . [ زَ کی یُدْ دی ] (اِخ ) صفوة الزهاد و قدوة العباد شیخ الاسلام زکی الدین بن احمد اللوهوری معاصر محمد عوفی که در لباب الالباب چند جای از او نام می بر
ابن زکی الدینلغتنامه دهخداابن زکی الدین . [ اِ ن ُ زَ کی یِدْ دی ] (اِخ ) محمدبن ابی الحسن علی بن محمدبن یحیی بن علی بن عبدالعزیز. فقیه شافعی دمشقی ، ملقب به محیی الدین . قاضی دمشق . او
قاضی ابن زکی الدینلغتنامه دهخداقاضی ابن زکی الدین . [ اِ ن ُ زَ کی یُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن زکی الدین علی . رجوع به ابن زکی الدین محمد شود.
زکی النجفیلغتنامه دهخدازکی النجفی . [ زَ کی یُن ْ ن َج َ فی ی ] (اِخ ) عنایت الدین شرف الدین علی القهبائی الاصفهانی . ملقب به زکی النجفی از دانشمندان علم رجال است . او راست : مجمع الر
زهی الدنیالغتنامه دهخدازهی الدنیا. [ زُ هَدْ دُن ْ ] (ع اِ مرکب ) آرایش دنیا و خوش نمایی آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ابن زکی الدینلغتنامه دهخداابن زکی الدین . [ اِ ن ُ زَ کی یِدْ دی ] (اِخ ) محمدبن ابی الحسن علی بن محمدبن یحیی بن علی بن عبدالعزیز. فقیه شافعی دمشقی ، ملقب به محیی الدین . قاضی دمشق . او
قاضی ابن زکی الدینلغتنامه دهخداقاضی ابن زکی الدین . [ اِ ن ُ زَ کی یُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن زکی الدین علی . رجوع به ابن زکی الدین محمد شود.
زکی النجفیلغتنامه دهخدازکی النجفی . [ زَ کی یُن ْ ن َج َ فی ی ] (اِخ ) عنایت الدین شرف الدین علی القهبائی الاصفهانی . ملقب به زکی النجفی از دانشمندان علم رجال است . او راست : مجمع الر
صفی الدینلغتنامه دهخداصفی الدین . [ ص یُدْ دی ] (اِخ ) عبدالمؤمن . مؤلف فوات الوفیات از عز اربلی طبیب آرد: صفی الدین را فضایل فراوان بود و علوم بسیار داشت از آن جمله عربیت و نظم شع
شیخ الاسلاملغتنامه دهخداشیخ الاسلام . [ ش َ خُل ْ اِ ] (اِخ ) رجوع به زکی الدین بن احمد اللوهوری شود.