زکریالغتنامه دهخدازکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) پسر یهویاداع است و قول صحیح و معتنابه آن است که نوه ٔ یهویاداع بوده در ایام آحز یا ویوآش به منصب کهانت رسید... (قاموس کتاب مقدس )
زکریالغتنامه دهخدازکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) (کسی که خداوند او را ذکر می فرماید)... پسر و جانشین یربعام دومین پادشاه اسرائیل است . دوم پادشاهان 14:29 که شش ماه سلطنت نموده از
زکریالغتنامه دهخدازکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) زکری . زکریاء. نام پیغامبری علیه السلام . (منتهی الارب ). نام نبی علیه السلام . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). گویند که زکریا علیه ال
زکریالغتنامه دهخدازکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن ابی العباس احمدبن محمد اللحیانی . رجوع به ابویحیی ... شود.
زکریالغتنامه دهخدازکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن یحیی بن عبدالواحدبن عمراللحیانی الهیتانی صاحب تونس . سیوطی در صفدی آرد که وی فقیه ، فاضل و در عربیت و غوامض معا
زکریاؤنلغتنامه دهخدازکریاؤن . [ زَ ک َ ری یا ئو ن َ ] (ع اِ) جمع زکریا در حالت رفع. (از منتهی الارب ).
زکریاوایلغتنامه دهخدازکریاوای . [ زَ ک َ ری یا ی َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ کلمه ٔ زکریا (ممدود) در حال اضافه به یاء متکلم . (از منتهی الارب ).
زکریاویلغتنامه دهخدازکریاوی . [ زَ ک َری یا وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به زکریا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به زکریائی شود.
زکریاوینلغتنامه دهخدازکریاوین . [ زَ ک َ ری یا ن َ ] (ع اِ) ج ِ زکریاء (ممدود) در دو حالت نصب و جر. (از منتهی الارب ).
زکریاؤنلغتنامه دهخدازکریاؤن . [ زَ ک َ ری یا ئو ن َ ] (ع اِ) جمع زکریا در حالت رفع. (از منتهی الارب ).