لغتنامه دهخدا
زکاء. [ زَ ءْ ] (ع مص ) زدن . || دادن و یا زودتر دادن : زکاه الفاً؛ داد او را هزار یا زودتر داد نقد او را. || پناه گرفتن به سوی کسی و تکیه کردن بر آن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گائیدن جاریه را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || انداختن ناقه ، ب