زمودنلغتنامه دهخدازمودن . [ زَ دَ ] (مص ) نقش و نگار کردن . (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (فرهنگ رشیدی ).نگار کردن . (شرفنامه ٔ منیری ). نقش کردن . (فره
زمیدنلغتنامه دهخدازمیدن . [ زَ دَ ] (مص ) خاییدن و جاویدن . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || غریدن . || فریاد و فغان کردن . (ناظم الاطباء).
رایلغتنامه دهخدارای . (اِ) رأی . (ناظم الاطباء). فکر. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (بهار عجم ) (ارمغان آصفی ) (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2ورق 16) (مجموعه ٔ مترادفات ).اندیشه . (آ
زمودنلغتنامه دهخدازمودن . [ زَ دَ ] (مص ) نقش و نگار کردن . (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (فرهنگ رشیدی ).نگار کردن . (شرفنامه ٔ منیری ). نقش کردن . (فره
زمیدنلغتنامه دهخدازمیدن . [ زَ دَ ] (مص ) خاییدن و جاویدن . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || غریدن . || فریاد و فغان کردن . (ناظم الاطباء).
زحمةلغتنامه دهخدازحمة. [ زُ م َ ] (اِخ ) پسر عبداﷲ کلبی ، کشنده ٔ ضحاکست روز مرج راهط. (ترجمه ٔ قاموس ). زحمةبن عبداﷲ کلبی کشنده ٔ ضحاک بن قیس است در جنگ مرج راهط. (ازمنتهی الار
خوارکارلغتنامه دهخداخوارکار. [ خوا / خا ] (ص مرکب ) لاابالی . اهمال کار. مساهل . سهل انگار. بی بندوبار. بی مبالات . مسامحه کار. (یادداشت بخط مؤلف ) : کسی گفت خراد برزین گریخت همی