زبانگویش اصفهانی تکیه ای: zebun طاری: ozmun طامه ای: ozon طرقی: ozmun کشه ای: ozmun نطنزی: zobon / uzon
زبان گنجشکفرهنگ انتشارات معین( ~. گُ جِ) (اِمر.) درختی است وحشی با برگ های دندانه دار و گل های قرمز مایل به قهوه ای . برگ های این درخت مسهل است .
زبانلغتنامه دهخدازبان . [ زَ / زُ ] (اِ) معروف است و به عربی لسان گویند و بضم اول هم درست است . (برهان قاطع). جزوی گوشتین واقع در دهان انسان و بیشتر حیوانات که تواند حرکت کند و
لواسانیلغتنامه دهخدالواسانی . [ ل َ ] (اِخ ) دهی ازدهستان قلعه شاهین بخش سرپل ذهاب شهرستان قصرشیرین ، واقع در دوازده هزارگزی جنوب خاوری سرپل ذهاب ، کنار راه فرعی کلاوه . دشت و گرمس
ابوالقاسملغتنامه دهخداابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) (امیر...) بخشی . مؤلف حبیب السیر گوید: یکی از سران و قواد جیوش الغبیک بن شاهرخ . او نوبتی از دست الغبیک با لشکر بادغیس و مر
برپایلغتنامه دهخدابرپای . [ ب َ] (ص مرکب ) برپا. قائم . ایستاده . سرپا : ز خوردن همه روز بربسته لب به پیش جهاندار برپای شب . فردوسی .دو اسب اندر آن دشت برپای بودپر از گرد و رستم
پستانلغتنامه دهخداپستان . [ پ ِ ] (اِ) دو غده ٔ بزرگ بر سینه ٔ آدمی که نزد زنها بزرگتر است و از آن شیر برای بچه می تراود. غده های برآمده بر شکم حیوانات که از آن شیر بیرون می آید.