زُرْقاًفرهنگ واژگان قرآنجمع ازرق است که به معناي کبود است (چون چشم وقتي بينائيش از بين ميرود کبود ميشود به کور هم اطلاق مي گردد)
زرقانلغتنامه دهخدازرقان . [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان رودقات است که در بخش مرکزی شهرستان رودقات است و 1670 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
زرقاءلغتنامه دهخدازرقاء. [ زَ ] (اِخ ) دختر عدی یکی از دلیران عرب . وی در واقعه ٔ صفین با گروهی اززنان عرب حضور داشت و آنان صفوف مردان را مرتب می کردند و ایشان را ضد معاویه برمی
زرقانیلغتنامه دهخدازرقانی . [ زُ ] (اِخ ) عبدالباقی ابن یوسف ابن احمد الزرقانی (1020 - 1099 هَ . ق .). فقیه مالکی است .او راست : شرح مختصر سیدی خلیل و شرح العزیة. (از اعلام زرکلی
زرقانیلغتنامه دهخدازرقانی . [ زُ ] (اِخ )... معتزلی ، شاگرد ابراهیم بن سیار نظام ، از مشاهیر معتزله و از طبقه ٔ ابوجعفر اسکافی ، جاحظ و جعفربن مبشر است ، کتاب و مقالات او از مشهور
زرقاءلغتنامه دهخدازرقاء. [ زَ ] (اِخ ) زنی بود از قبیله ٔ جدیس که در سه روزه راه می دید. (منتهی الارب ). نام زنی خاص از عرب که به تیزی بصر ضرب المثل است . گویند که زرقاء از یک رو
زرقانلغتنامه دهخدازرقان . [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان رودقات است که در بخش مرکزی شهرستان رودقات است و 1670 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
زرقاءلغتنامه دهخدازرقاء. [ زَ ] (اِخ ) دختر عدی یکی از دلیران عرب . وی در واقعه ٔ صفین با گروهی اززنان عرب حضور داشت و آنان صفوف مردان را مرتب می کردند و ایشان را ضد معاویه برمی
زرقانیلغتنامه دهخدازرقانی . [ زُ ] (اِخ ) عبدالباقی ابن یوسف ابن احمد الزرقانی (1020 - 1099 هَ . ق .). فقیه مالکی است .او راست : شرح مختصر سیدی خلیل و شرح العزیة. (از اعلام زرکلی