زئنابلغتنامه دهخدازئناب . [ زِءْ ] (ع اِ) قارورة. ج ، زآنب در اقرب الموارد آمده . زآنب : قواریر، واحدندارد و گفته شده است زئناب واحد آن است . مؤلف تاج العروس گوید: زآنب علی الاف
زئنابلغتنامه دهخدازئناب . [ زِءْ ] (ع اِ) قارورة. ج ، زآنب در اقرب الموارد آمده . زآنب : قواریر، واحدندارد و گفته شده است زئناب واحد آن است . مؤلف تاج العروس گوید: زآنب علی الاف
زآببلغتنامه دهخدازآبب . [ زَ ب ِ ] (ع اِ) تصحیف زآنب با نون بمعنی قواریر (شیشه ها). (از اقرب الموارد). شیشه ها.واحد ندارد. (آنندراج ). و گفته شده واحد آن زئناب است . (از اقرب ال