زیلانواژهنامه آزادزندگی، منسجم، گیاهی مخملی و زیبا که بهاران کوهها و دامنه ها را همچون مخملی سبز می پوشاند.
زیلانفرهنگ نامها(تلفظ: ze(a)ylān) (= اَرجی ، دِسیس) نام گیاهی است یکساله و معطر و دارای کرکهای غدهدار و چسبناک از تیرهی اسفناج .
زبلانلغتنامه دهخدازبلان . [ زُ ] (ع اِ) ج ِ زبیل (سرگین )، جمع دیگر زبیل ، زُبُل است . (اقرب الموارد). زبلان ج ِ زبیل . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به زُبُل شود. || زبلان
أَخْسَرُونَفرهنگ واژگان قرآنزيانکارترينها(کلمه خسر يا خسران به معني از دست دادن سرمايه است ، يا همهاش و يا بعضي از آن)
أَخْسَرِينَفرهنگ واژگان قرآنزيانکارترينها(کلمه خسر يا خسران به معني از دست دادن سرمايه است ، يا همهاش و يا بعضي از آن)
ضعفدیکشنری عربی به فارسیزيان , بي فايدگي , وضع نامساعد , اشکال , دو برابر , دوتا , جفت , دولا , دوسر , المثني , همزاد , دوبرابر کردن , مضاعف کردن , دولا کردن , تاکردن , سستي , ضعف اخلا
زبلانلغتنامه دهخدازبلان . [ زُ ] (ع اِ) ج ِ زبیل (سرگین )، جمع دیگر زبیل ، زُبُل است . (اقرب الموارد). زبلان ج ِ زبیل . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به زُبُل شود. || زبلان