زولالغتنامه دهخدازولا. [ زُ ] (اِخ ) امیل (1840 - 1902 م .). رمان نویس و روزنامه نگار فرانسوی و بارزترین نماینده ٔ مکتب «ناتورالیسم » فرانسه بشمار می آید. او فرزند یک مهندس ایتا
زولعلغتنامه دهخدازولع. [ زَ ل َ ] (ع ص ) (از «زل ع ») مرد کوفته پاشنه ها. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مرد کفته پاشنه . (ناظم الاطباء).
زولابلغتنامه دهخدازولاب . (اِخ ) موضعی است به خراسان . (منتهی الارب ). نام جایی به خراسان . (صاغانی ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
زولارودلغتنامه دهخدازولارود. (اِخ ) رودی به آذربایجان غربی که خره های کهنه شهر و شاهپور را آب دهد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رودی در ناحیه ٔ سلماس آذربایجان غربی که به دریاچه ٔ ار
زولاطالغتنامه دهخدازولاطا. (ع اِ) زَلَطه . زولَطه . زولُطو. زولوطة. ازلوط. زلط. ظلظ. ایزلوط. ایزولطه . قطعه ای از مس یا معدنی برابر با سی پاره و آن در ترکیه رواج داشت و در ابتدای
زولابلغتنامه دهخدازولاب . (اِخ ) موضعی است به خراسان . (منتهی الارب ). نام جایی به خراسان . (صاغانی ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ماده ٔ بعد شود.