زورهلغتنامه دهخدازوره . [ زَ / زُو رَ / رِ ] (اِ) بمعنی فقره است و فقره در عربی مهره های پشت را گویند و بطریق مجاز بر فقرات سخنان نثر استعمال کنند. (برهان ). فقره و مهره ٔ پشت و
زورةلغتنامه دهخدازورة. [ زو / زَ رَ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک کوفه . (منتهی الارب ). رجوع به معجم البلدان شود.
زورةلغتنامه دهخدازورة. [ زَ رَ ] (ع اِمص ) دوری . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دوری و بعد. (ناظم الاطباء). || یک بار زیارت کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یک بار.
زورةلغتنامه دهخدازورة. [ زو / زَ رَ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک کوفه . (منتهی الارب ). رجوع به معجم البلدان شود.
زورةلغتنامه دهخدازورة. [ زَ رَ ] (ع اِمص ) دوری . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دوری و بعد. (ناظم الاطباء). || یک بار زیارت کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یک بار.
تزورلغتنامه دهخداتزور. [ ت َ زَوْ وُ ] (ع مص ) دروغ گفتن . (از متن اللغة) (از المنجد). || تزویر. (متن اللغة) (اقرب الموارد) (المنجد): تزوَّرالشی ٔ؛ زوَّره لنفسه . (اقرب الموارد)
قوالغتنامه دهخداقوا. [ ق ُ ] (ع اِ) قوتها. توانائیها. زورها. (ناظم الاطباء). قُوی ̍ : این سطرهای چین که ز پیری بروی ماست هریک جداجدا خط معزولی قواست . صائب .- قوای حیوانی ؛ آن
بیضةلغتنامه دهخدابیضة. [ ب َ ض َ ] (ع اِ) تخم مرغ . ج ، بیض ، بیوض ، بیضات . (منتهی الارب ). یکی بیض . تخم پرنده و جز آن . (از اقرب الموارد). تخم مرغ . خاگ . مرغانه . چوزی . تخم