زورانهلغتنامه دهخدازورانه . [ زَ / زُو ن َ / ن ِ ] (اِ) بندی باشد آهنین که بر پای بندیان گذارند.(برهان ). بندی باشد از آهن که بر پای مجرمان نهند وآنرا به فتح آورده اند . (انجمن آرا). بندی باشد که در پای مجرمان نهند و آن از آهن
زاریانهلغتنامه دهخدازاریانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) سبب و باعث زاری کردن باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ) (جهانگیری ) : بشنو ای یار از نزاری زارزاری ما و زاریانه ٔ ما.نزاری قهستانی (از جهانگیری ) (از آنندراج ).
زاریانهفرهنگ فارسی عمید۱. ناله و زاری.۲. سبب ناله و زاری؛ آنچه باعث گریه و زاری شود: ◻︎ بشنو ای یار از نزاری زار / زاری ما و زاریانهٴ ما (نزاری: مجمعالفرس: زاریانه).
زورچپانیفرهنگ فارسی معین(چَ) (حامص .) [ ع . ] (عا.) = زور - تپانی : اصرار و پافشاری یا اعمال زور و فشار برای انجام گرفتن کاری .
زولانهلغتنامه دهخدازولانه . [ زَ / زُو ن َ / ن ِ ] (اِ) بمعنی زاولانه است و آن آهنی باشد که بر پای گنه کاران نهند و بر پای ستوران نیز کنند و به ترکی «بخاو» گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). همان زاولانه که بر پای مجرمان نهند. (ان
مزورانهلغتنامه دهخدامزورانه . [ م ُ زَوْ وِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) از روی تزویر. رجوع به تزویر و مزوِّر شود.
نمایش رازورانهmystery playواژههای مصوب فرهنگستاننمایشی در قرون وسطی که عموماً به مضامین ازلی- ابدی کتاب مقدس، مانند داستان خلقت آدم و هبوط، میپرداخت