زوراءلغتنامه دهخدازوراء. [ زَ ] (اِخ ) دجله ٔ بغداد را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از غیاث ) (از اقرب الموارد). || بعضی گویند زوراء بغداد است و ع
زوراءلغتنامه دهخدازوراء. [ زَ ] (ع اِ) چاه مغاک دورتک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || قدح . (منتهی الارب ) (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموار
زوراءلغتنامه دهخدازوراء. [ زَ ] (ع ص ) مؤنث ازور. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). یعنی آنکه یک جانب سینه ٔ وی برآمده و جانب دیگر درآمده باشد. ج ، زور. (ناظم الاطباء). مایل و کج .
زُوراًفرهنگ واژگان قرآنانحراف از حق (به همين جهت دروغ را نيز زور ميگويند ، و همچنين هر سخن باطل ديگري را )
احجارالزیتلغتنامه دهخدااحجارالزیت . [ اَرُزْ زَ ] (اِخ ) محلی است در مدینه نزدیک زوراء و آن موضع نماز استسقاء است ، در داخل مدینه . (مراصد).
ذوخیملغتنامه دهخداذوخیم . [ خ ِ ی َ ] (اِخ ) صاحب منتهی الارب در ذیل کلمه ُ زوراء گوید زوراء زمینی است نزدیک ذی خیم .
شیخم کردیلغتنامه دهخداشیخم کردی . [ ] (اِخ ) (منلا) اوراست : شرح رسالة الحوراء و الزوراء دوانی و آنرا درسال 1018 هَ . ق . تمام کرده است . (از کشف الظنون ).
زورلغتنامه دهخدازور.(ع ص ، اِ) ج ِ ازور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِزوراء. (ناظم الاطباء). رجوع به مفردهای کلمه شود.
حسین لاریلغتنامه دهخداحسین لاری . [ ح ُ س َ ن ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن فخربن علی ملقب به کمال الدین لاری . او راست : شرح رسالة«الحوراء و الزوراء» که در 918 هَ . ق . 1512/ م . تألیف کرد