4169 مدخل
زبر؛ بالا.
۱. اجبار، تعدی، جبر، عنف، فشار، قسر ۲. توان، قدرت، طاقت، قوت، قوه، نیرو
coercion, compulsion, dint, duress, force, lustiness, might, potency, power, pressure, prowess, sinew, strength, vigor, vigour, zap
زور، قوت.
تکیه ای: zur طاری: zür طامه ای: zur طرقی: zör کشه ای: zür نطنزی: zur
۱قدرت – زور ۲پهن اسب و خر،تپاله ی گاو گوساله که به عنوان ...
بالا
اجهاد , حماسة , دفع , زحام , عنف , قد , قوة
ذور. (ع اِ) خاک .
ذور. [ ذَ ] (ع مص ) ترسانیدن کسی را. تهدید. تخویف .
ذور. [ ذُ وَ ] (ع اِ) ج ِ ذورة.
ضور. (ع اِ) ابر سیاه . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ).
ضور. [ ض َ ] (اِخ ) پدر یحیی .صیاد ضبی . مثل است در سختی و صلابت . (منتهی الارب ).
قوت و توان
قدرت.
وسائل قدرت.
نیرو.
اِبراز قدرت.
زور.
زور زدن پیاپی هنگام شکم روی و زایمان
به زور – زورکی
نیرو وارد کردن،زور زدن
۱به زور وادار کردن – اجبار کردن ۲توانا و زورمند شدن