پزداغلغتنامه دهخداپزداغ . [ پ َ / پ ِ / پ ُ ](اِ) مصقله که بدان آینه و شمشیر و جز آن زدایند و روشن کنند. (شعوری از شرفنامه ). رجوع به پزلاغ شود.
جودکیلغتنامه دهخداجودکی . [ دَ ] (اِخ ) نام یکی از طوایف ایل پشتکوه از ایلات کرد ایران که در حدود ششصد خانوار میشوند و در جنوب خرم آباد در محلی موسوم به آب سرد سکنی دارند. (جغرافیای سیاسی کیهان ).