بروجیلغتنامه دهخدابروجی . [ ب َرْ وَ ] (اِخ ) صبغةاﷲبن روح اﷲبن جمال اﷲ بروجی حسینی نقشبندی . فقیه و صوفی که اصل او از اصفهان بود. در شهر بروج هند متولد شد سپس ساکن مدینه گشت و ب
بروجیلغتنامه دهخدابروجی . [ ب َرْ وَ ] (ص نسبی ) منسوب به بَروَج ، که شهری است در هند. رجوع به بروج شود.
چاربرجلغتنامه دهخداچاربرج . [ ب ُ ] (اِخ ) اسم عمارت حکومتی بندر بوشهر و آن عمارتی است که در چهار ضلع آن چهار برج ساخته و بهمین مناسبت به این اسم موسوم گردیده است . شیخ نصرخان از
زوائللغتنامه دهخدازوائل . [ زَ ءِ ] (ع اِ) ج ِ زائلة. (اقرب الموارد). || شکار. || زنان . || ستارگان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || در علم احکام
شرف الدینلغتنامه دهخداشرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) محمود شاه اینجو. که سالها حکومت بر و بحر فارس و کرمان و شبانکاره و یزد کرد و بزرگترین اعاظم ملوک ایران شد. وی از نسل شیخ ا
صبغة الغتنامه دهخداصبغة ا. [ ص ِ غ َ تُل ْ لاه ] (اِخ ) او راست : دو حاشیه ٔ کبری و صغری که گردآورده از هیجده حاشیه است . (کشف الظنون ج 1 ص 164). مؤلف الاعلام گوید: صبغةاﷲبن روح
پروچاللغتنامه دهخداپروچال . [ ] (اِخ ) در ترجمه ٔ یمینی چ طهران در دو موضع آمده و ظاهراً بمعنی حاکم یا مرزبان است : پروچال آن جایگاه مستعد کار نشسته . چون پروچال ایشان را بر روی آ