جودرزلغتنامه دهخداجودرز. [ دَ ] (معرب ، اِ) صورتی از گودرز. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به گودرز شود.
زودرسلغتنامه دهخدازودرس . [ رَ ] (نف مرکب ) زودرسنده . آنچه که پیش از موقع مقرر بدست آید، مخصوصاً گل و میوه . (فرهنگ فارسی معین ). آنکه زود برسد. (آنندراج ) : بندد آیین دگر چون دیرتر خندد بهاربوی گل از غنچه های زودرس نشنیده ام .میرزا جلال (
زودرسفرهنگ فارسی عمید۱. آنکه یا آنچه پیش از موقع مقرر فرابرسد.۲. گل یا میوه که زودتر از نوع خود به دست آید.
زودرسلغتنامه دهخدازودرس . [ رَ ] (نف مرکب ) زودرسنده . آنچه که پیش از موقع مقرر بدست آید، مخصوصاً گل و میوه . (فرهنگ فارسی معین ). آنکه زود برسد. (آنندراج ) : بندد آیین دگر چون دیرتر خندد بهاربوی گل از غنچه های زودرس نشنیده ام .میرزا جلال (
زودرسفرهنگ فارسی عمید۱. آنکه یا آنچه پیش از موقع مقرر فرابرسد.۲. گل یا میوه که زودتر از نوع خود به دست آید.
زودرسلغتنامه دهخدازودرس . [ رَ ] (نف مرکب ) زودرسنده . آنچه که پیش از موقع مقرر بدست آید، مخصوصاً گل و میوه . (فرهنگ فارسی معین ). آنکه زود برسد. (آنندراج ) : بندد آیین دگر چون دیرتر خندد بهاربوی گل از غنچه های زودرس نشنیده ام .میرزا جلال (
زودرسفرهنگ فارسی عمید۱. آنکه یا آنچه پیش از موقع مقرر فرابرسد.۲. گل یا میوه که زودتر از نوع خود به دست آید.
دندانرویی زودرسprecocious dentitionواژههای مصوب فرهنگستانرویش دندانهای شیری قبل از سهماهگی و دندانهای دائمی قبل از چهارسالگی