زوتلغتنامه دهخدازوت . (اِ) در اوستا «زوتر» یا «زاوتر» اسمی است که به پیشوایان بزرگ مزدیسنا میدهند. خود زردشت نیز زَوْتَر خوانده میشود. قدمت این کلمه تا بزمان آریایی می رسد. از
زوتلغتنامه دهخدازوت . (حرف اضافه + ضمیر + ضمیر) مخفف از او ترا. (ناظم الاطباء). مخفف از اویت : نیاید پادشاهی زوت بهترورا کن بندگی هم اوت بهتر.نظامی .
ذوطلغتنامه دهخداذوط. [ ذَ ] (ع مص ) خبه کردن کسی را چنانکه بر آورد زبان خود را. خفه کردن کسی را بدانگونه که زبان او برآید.
زوطلغتنامه دهخدازوط. (ع مص ) دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را «بستن یک چشم و باز نگه داشتن دیگری را» معنی کرده است . رجوع به همین کتاب ج 1 ص 614 شود.
زوترلغتنامه دهخدازوتر. (ق مرکب ) مخفف زودتر. (آنندراج ). زودتر و بتعجیل و بشتاب . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) : چو این نامه بخوانی هر چه زوتربکن تدبیر شهرآرای دختر. (ویس